گله و چوپان خیلی وقته بیدار شده و رفته اند...
بچه تنها نیست
یک ایل کنار اوست
یک ایل پشت اوست.
زندگی جاری است در سراشیبی یک تپه
در دامنه یک کوه...
به زودی آفتاب بالا خواهد آمد
زمین وزمان گرم خواهد شد
صبر کن کودک ایل
صبرکن.........
سلام خدمت عکاس بزرگ همشهری
عکسها بسیار زیبا دلنشین جذاب و آرامش بخش هستند که مارا با فرهنگ اصیل وسالم ایل و عشایر یمان که مابه دست فراموشی سپرده ایم آشنا میسازد برایتان آرزوی موفقیت از ایزد منان دارم .
سلام یکی دیگر از لذت های دیدن صفحه اتان پیداکردن امضای عکس هایتان است و این عکس که دوبار امضا شده است.امضایتان آدم را به یاد انعکاس تصور عکاس بر روی اجسام صیقلی می اندازد
به هیچ وجه گریه ی این کودک جای نگرانی ندارد! هیچ اشپزهانه ی امروزی به قدر این مطبخ عشایری امن نیست!
شبیه هر کودک دیگری که مادرش قدری گرفتار باشد به گریه افتاده. زیر پایش نرم و دور و برش سبز است و آن دورتر سگ باوفا بر همه چیز نظاره ای دقیق دارد. حالت نشاندن کودک و جایگذاری پاتیل در چاله جهت باد سرد را نشان می دهد.
حسین اسماعیلی[ ۱۵ دى ۱۳۹۱ ]
حس و حال صبح زود یک بنه عشایری، طعم چای دود گرفته غلیظ و ته مانده دمپخت خوش طعم شب مانده مادر ایل به راحتی از یادم نخواهد رفت.
833850
مسئولیت محتوای این فتوبلاگ، بر عهده نویسنده و صاحب آن است و استفاده از مطالب و عکسها، در نشریات چاپی و اینترنتی ممنوع است.
سردم شد
سلام استاد .
کاش می شد برمیگشتیم به دوران کودکی. (زنده یاد حسین پناهی)
تجربه اول صبح کوه را دارم
گله و چوپان خیلی وقته بیدار شده و رفته اند...
بچه تنها نیست
یک ایل کنار اوست
یک ایل پشت اوست.
زندگی جاری است در سراشیبی یک تپه
در دامنه یک کوه...
به زودی آفتاب بالا خواهد آمد
زمین وزمان گرم خواهد شد
صبر کن کودک ایل
صبرکن.........
سلام خدمت عکاس بزرگ همشهری
عکسها بسیار زیبا دلنشین جذاب و آرامش بخش هستند که مارا با فرهنگ اصیل وسالم ایل و عشایر یمان که مابه دست فراموشی سپرده ایم آشنا میسازد برایتان آرزوی موفقیت از ایزد منان دارم .
سلام یکی دیگر از لذت های دیدن صفحه اتان پیداکردن امضای عکس هایتان است و این عکس که دوبار امضا شده است.امضایتان آدم را به یاد انعکاس تصور عکاس بر روی اجسام صیقلی می اندازد
درود استاد
مگریو!
مگریو روی!....
به هیچ وجه گریه ی این کودک جای نگرانی ندارد! هیچ اشپزهانه ی امروزی به قدر این مطبخ عشایری امن نیست!
شبیه هر کودک دیگری که مادرش قدری گرفتار باشد به گریه افتاده. زیر پایش نرم و دور و برش سبز است و آن دورتر سگ باوفا بر همه چیز نظاره ای دقیق دارد. حالت نشاندن کودک و جایگذاری پاتیل در چاله جهت باد سرد را نشان می دهد.
حس و حال صبح زود یک بنه عشایری، طعم چای دود گرفته غلیظ و ته مانده دمپخت خوش طعم شب مانده مادر ایل به راحتی از یادم نخواهد رفت.